پیر پرنیان اندیش؛ جلد اولپیر پرنیان اندیش؛ جلد اولنویسنده:انتشارات سخناطلاعات بیشتر و دانلود«من یه غزلی رو شروع کرده بودم. خبط کردم و به
شهریار گفتم که شهریار جان من همچین غزلی دارم میسازم. گفت اینو بده به من. من نمیدونستم یعنی چی؟ گفتم چی رو بدم به تو؟ گفت این غزل مال من. منم فکر کردم شوخی میکنه و گفتم اینجام که هست مال شماست. گفت نه جدی میگم. بعد فردا دیدم اون غزلی رو که من شروع کرده بودم اون ساخته!» سایه اینطور ادامه میدهد که من ساخته بودم:شبها مرا ز کوی تو آواز میدهند/ کین جا بهشت گمشدگان باز میدهندکه خب پرتوپلاست. شهریار سروده:شبها به کنج خلوتم آواز میدهند/ کی خفته! گنج خلوتیان باز میدهندسایه اینجا به طنز و با لبخند میگوید: «خیلی قشنگه واقعا و ایکاش باقی بیتها هم به همین قشنگی بود» و جماعتی که حاضرند بلند میخندند.شعر مادر شهریاراین ابیات از شهریار که با موضوع مادر سروده شده چنان حزن و اندوهی را با خود حمل میکنند که میزانی بر آن متصور نیست:آهسته باز از بغل پلهها گذشت/ در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود/ ما گرفته دور و برش هالهای سیاه/ او مرده است و باز پرستار حال ماست/ در
زندگی ما همهجا وول میخورد/ هر کنج خانه صحنهای از داستان اوست/ در ختم خویش هم به سروکار خویش بود/ بیچاره مادرم/ هرروز میگذشت ازین زیر پلهها/ آهسته تا به هم نزند خواب ناز من/ امروز هم گذشت/ در باز و بسته شد/ با پشت خم از این بغل کوچه میرود/ چادرنماز فلفلی انداخته به سر/ کفش چروکخورده و جوراب وصلهدار/ او فکر بچههاستو شعر در ادامه اینطور به پایان میرسد که:بازآمدم به خانه چه حالی نگفتنی/ دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض/ پیراهن پلید مرا باز شسته بود/ انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود/ بر کتابخانه عمومی ولیعصر(عج) دهستان شهرک ...
ادامه مطلبما را در سایت کتابخانه عمومی ولیعصر(عج) دهستان شهرک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4valiyasr-nahavand8 بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:21